شناسهٔ خبر: 55484 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سیروس نوذری: شعر شاملو ضربه بزرگی به مهدی حمیدی‌ زد

معروف است که مهدی حمیدی‌شیرازی یکی از مخالفان سرسخت شعر نیمایی بود و در این راه سرزنش‌های بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید. اما سیروس نوذری معتقد است: درمورد مهدی حمیدی باید منصفانه‌تر صحبت شود، چون در مورد او خیلی جفا شده و شاید مستحق این نبود که با او اینگونه برخورد شود. البته شاید یک مقدار هم شاملو در این قضیه نقش داشت. این کار ضربه بزرگی به حمیدی زد.

شعر شاملو ضربه بزرگی به مهدی حمیدی‌ زد

فرهنگ امروز/ مطهره میرشکاری: امروز سالمرگ شاعر «مرگ قو» است. مهدی حمیدی‌شیرازی که کمتر کسی از نسل جوان امروز او و شعرهایش را می‌شناسد، یا مثلا اگر همین شعر زیبای او یعنی «مرگ قو» هر از چند گاهی خوانده می‌شود، کمتر کسی نام شاعر آن را می‌داند. امروز 23 تیرماه سالروز درگذشت او است و این موضوع بهانه‌ای شد تا به این شاعر بپردازیم. معروف که مهدی حمیدی‌شیرازی یکی از مخالفان سرسخت شعر نیمایی بود و در این راه سرزنش‌های بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید.
 
سیروس نوذری شاعر و منتقد ادبی که همشهری حمیدی هم هست، در این باره به ایبنا گفت: «درمورد مهدی حمیدی باید منصفانه‌تر صحبت شود، چون در مورد او خیلی جفا شده و شاید مستحق این نبود که با او اینگونه برخورد شود. البته شاید یک مقدار هم شاملو با سرودن آن شعر که «یک بار هم حمیدی شاعر را در چند سال پیش بر دار شعر خویشتن آونگ کرده‌ام» در این قضیه نقش داشت. این کار ضربه بزرگی به حمیدی زد که البته این مختص او نبود و در ادبیات ما از این اتفاقات زیاد افتاده است. مثلا درمورد عارف قزوینی؛ او از دو مطلب بسیار رنج می‌کشید، یکی کشته‌شدن کلنل محمدخان پسیان در خراسان و یکی هم عارف‌نامه که ایرج‌میرزا علیه عارف نوشته بود و او را سکه یک پول کرده و عارف تا آخر عمر از این ماجرا بسیار رنج می‌برد. شاید چنین اتفاقی هم درباره مهدی حمیدی افتاده باشد.»
 
در اینکه حمیدی با شعر نو و نیما عناد روشن و شدیدی داشت، شکی نیست
وی می‌گوید: «در اینکه مهدی حمیدی با شعر نو و  شعر نیما عناد روشن و شدیدی داشت، شکی نیست ولی در اینکه کسی با یک جریان هنری باشد، حق او بود. از طرفی حمیدی هم بسیار تند می‌رفت و خیلی بی‌ادبانه و بی‌رحمانه درباره نیما قضاوت می‌کرد و هر جا که می‌نشست انگار تنها مسئله او همین بود که نیما را محکوم کند، این است که با ضوابط شعر نیما بی‌طرف و با هوشمندی برخورد نمی‌کرد، به همین دلیل هم مورد توجه قرار نگرفت و شعر او به آن صورت که باید، خوانده نشد.»
 
حمیدی اولین مجموعه شعرش را در سال 1321 با عنوان «از یاد رفته» منتشر کرد که تماماً در قالب غزل بود. او شاعری بود که در جبهه مخالف نیما یوشیج و نوگرایان ایستاد و در پایان سال 1321 دومین دفتر شعرش را به نام «عصیان» به دست چاپ سپرد. سال 1324 قصیده «مصاحبه با نیما پیشوای نوپردازان» را منتشر کرد که در جبهه  شاعران کلاسیک و مخالفان نیما او را در صف اول قرار داد. بعد از شهریور 20 با قصاید حماسی‌‏وار پیرامون شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی ایران و در حمله به اشغالگران بیگانه و جدایی خواهان آذربایجان، مورد توجه خاص و عام واقع شد و به او لقب «شاعر ملی» داده بودند. در همین سال مجموعه اشعاری به نام «شکوفه‌ها» را انتشار داد و عده‌ای از شعر شناسان با انتشار این دیوان ظهور شاعری بزرگ را مژده دادند. پس از آن «شاعر در آسمان» و «فرشتگان زمین» و «عصیان» که در حقیقت متمم دیوان «اشک معشوق» است از این شاعر انتشار یافت.


سیروس نوذری

خود حمیدی در ادبیات خودش هم چهره درخشانی نبود
 نوذری می‌گوید: «واقعیت این است که حمیدی در عرصه نوع ادبیات خودش هم چهره درخشانی نبود. یعنی اگر در قالب غزل و دیگر قالب‌های کلاسیک شعر معاصر ایران هم نگاه کنیم، شاعرانی بوده و هستند که از این منظر از حمیدی‌شیرازی خیلی بالاتر هستند. مثلا شهریار، هوشنگ ابتهاج و ... هم‌دوره‌ای‌های حمیدی هستند که حمیدی نتوانست در حد آن‌ها بشود. حتی «مرگ قو» که معروف‌ترین شعر حمیدی است و حمیدی به آن مشهور شد، به این دلیل معروف شد که «نرسیا» خواننده نسل‌های گذشته در دهه چهل آن را خواند، بنابراین مرگ قو هم به واسطه آن خواننده مشهور شد، نه به واسطه خود شعر. البته این اتفاق مختص حمیدی‌شیرازی نیست و در شعر ایران این اتفاق چندین بار اتفاق افتاده که شعر یا شاعرانی نه به واسطه خود شعر که به واسطه موسیقی متنی که به آن‌ها کمک کرده، مشهور شدند.  مثلا شعر «آمی جان به قربانت ولی حالا چرا» از شهریار که به واسطه آهنگی که مرحوم مرتضی محجوبی بر آن ساخت و محمود بیان آن را خواند مشهور شد. یعنی شعر آن یک غزل پیش‌پا افتاده و معمولی بود که به واسطه آن موسیقی به شدت مشهور شد.»

گفته می‌شود که حمیدی‌شیرازی از میان شاعران کهن بیشتر به سبک ناصرخسرو متمایل است؛ با این فرق که شعر حمیدی از مشکلات و پیچیدگی های آن شاعر بزرگ دور است. زبان شعر این شاعر، بسیار ساده‌تر و لطیف‌تر و نیز مضمون شعر او با شعر ناصر خسرو تفاوت دارد. حمیدی از شعرای سبک موسوم به «سبک عراقی» از جمله نظامی‌گنجه‌ای نیز تاثیر بسیار پذیرفته است اما در کل باید او را بیشتر شاعری غنایی و بعد از آن موضوعات شعر او را بیشتر سیاسی، اجتماعی و وطنی دانست.
 
سیروس نوذری معتقد است : «اینکه حمیدی‌شیرازی نزدیک به سبک ناصرخسرو و ادبیات کلاسیک شعر می‌گفته، پدیده عجیبی نیست، چرا که همیشه در هنر این‌طور بوده و این بازتاب نوع نگاه جامعه است. در یک جامعه هم همیشه همین‌طور است که گروهی به گذشته و سنت‌ها گرایش دارند و واپس‌نگر هستند. مخصوصا در جامعه سنتی این پدیده بیشتر است، آدم‌هایی در این جوامع هستند که معتدل‌ترند و تعداد اندکی هم هستند که به قول امروزی‌ها آوانگارد و پیشرو هستند. این مسئله یک چیز طبیعی است و این مکانیزم در هنر هم اتفاق می‌افتد بین شاعران عصر مشروطیت هم این مسئله قابل مشاهده است. مثلا بهار خیلی سنتی‌تر از ایرج‌میرزا، عارف قزوینی و میرزاده عشقی است و کاملا به سنت قصیده‌سرایی سبک خراسانی قدیم نظر دارد ولی ایرج‌میرزا و میرزاده عشقی نگاه جدیدتر و فرم مدرن‌تری دارند.»
 

مرحوم مهدی حمیدی‌شیرازی

نگاه حمیدی شیرازی واپس‌گرا و سنتی است
 این شاعر و منتقد بر این باور است که: «نگاه حمیدی شیرازی واپس‌گرا و سنتی است. شاید چون مطالعات او در زمینه ادبیات کلاسیک بوده، دکترای ادبیات داشته و در دانشگاه شیراز هم تدریس می‌کرده، این دیدگاه را داشته است. چون از قدیم تا به حال شاهد این مسئله هستیم که در دانشگاه‌های ما و بخش‌های آکادمیک ایران، هنوز هم نگاه اساتید معطوف به گذشته و کلاسیک است و ادبیات معاصر خیلی به کندی وارد دانشگاه‌های ما شده و هنوز هم همین‌طور است. یعنی به آن شکل که در غرب نگاه به ادبیات پیشرو و در دانشگاه‌ها جدی است، در اینجا هنوز هم چنین نیست و با اینکه آدم‌های مهمی مثل شفیعی کدکنی و سیروس شمیسا که با ادبیات جدید آشنایی کافی دارند، در این عرصه هستند، ولی متاسفانه هنوز این مسئله وجود دارد. بنابراین شاید بتوان مهدی حمیدی را از این منظر نگاه کرد که چرا به ادبیات کلاسیک نظر داشته است.»

نسل جدید نه تنها شعر مهدی حمیدی که شعر هیچ‌ شاعری را نمی‌خواند
نوذری می‌گوید: «واقعیت این است که شعر حمیدی شیرازی شعر مهمی نیست. در هنر یک جریان جبری وجود دارد و شاید بی‌رحم‌ترین نوع فعالیت فکری بشر در هنر متجلی می‌شود و آن هم این است که هنر آنقدر بی‌رحم است که فقط غول‌ها در حافظه جمعی باقی می‌مانند. بنابراین جایی برای مهدی حمیدی نیست. حتی شاعران بزرگ‌تر از او مانند شهریار هم همین وضعیت را دارند و غزل زیادی از او در حافظه جمعی باقی‌ نمانده است. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که نسل جدید اصلا تمایلی به خواندن هنر و ادبیات و به صورت کلی به امر خواندن ندارد. البته باز هم انتقادی به این نسل نیست، چرا که باید دید چه چیزی نسل جدید را به اینجا رسانده است. در مجموع می‌توان گفت واقعیت این است که نسل جدید نه تنها شعر مهدی حمیدی که شعر هیچ‌کس را نمی‌خوانند.»
 

ایبنا

نظر شما